روز سهشنبه، ۲۶ دیماه سخنرانی پرویز پیران شهرشناس و جامعهشناس که قرار بود در محل انجمن جامعهشناسی ایران در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شود لحظاتی قبل از آغاز، لغو شد. یادداشت زیر واکنش سخنران است به این رویداد:
ابتدا پوزش میطلبم از عزیزانی که برای شنیدن این بحث کاملا دانشگاهی و علمی به محل تشریف آورده بودند و با لغو برنامه روبهرو شدند، سپاسگزار یکایک آنان هستم. فرصت را مغتنم میشمارم و صمیمانه از محبت هموطنان عزیزم که از زمان بازنشستگی اجباری نثار این ناتمام ناچیز کردهاند نیز تشکر کرده خود را لایق اینهمه محبت نمیدانم،از مدیریت محترم و معاونت محترم آموزشی دانشگاه علامه و مدیریت دانشکده و گروه و دو تن از همکاران محترم گروه که مستقیم و غیرمستقیم مسبب اینهمه محبت و بزرگواری شدهاند صمیمانه سپاسگزارم. اما در واکنش به مسئله لغو سخنرانی در باب نظریه راهبرد و سیاست سرزمینی جامعه ایران خاضعانه چند نکته را به عرض هممیهنان گرانقدر میرساند: بدون شکسته نفسیهای دروغین رسم شده، اعتراف میکند که خود را انسان مهمی نمیداند. دیگر آنکه ضمن احترامی وافر به کنشگران عرصه سیاست، تحت هیچ شرایطی خود را یک کنشگر سیاسی نیز نمیداند و حتی بنا به تعریف در حاشیه کنشگری سیاسی هم قرار نمیگیرد. اساسا ویژگی شخصیتی این معلم ساده با کنشگری سیاسی هماهنگی نداشته، گاه با آن در تضاد است. به همین دلیل، آدمهای مختلف از قشرهای گوناگون و با گرایشهای سیاسی گاه متضاد این معلم را دوست خود میدانند و گاه از او مشورت علمی طلب میکنند و با او کنار میآیند که سخت از آن خرسند است.
این معلم خود را پژوهشگری میداند که نسبت به جامعهاش متعهد است و این سرزمین را دوست دارد و آرزو دارد در بهروزی هممیهنانش نقش خود را ادا کند. به همین دلیل برکنار از فرصتهای متنوعی که برای زیستن در سرزمینی دیگر داشته و دارد و برکنار از ناملایماتی که همواره وجود داشته است و هرگز نیز گلایهای نکرده است، هنوز در این سرزمین راز آلود میزید و از آن لذت میبرد. توسعه همگون و واقعی این مرز و بوم، حل مسائل و مشکلات رسیدن به پایداری و شهروندمداری آرزوی اوست. تاکید بر توانمندیها که مردم در راس آنها قرار دارند نیز همواره در بحثهای او جایی مهم داشتهاند. بیش از ۲۰ پروژه مشارکتی را طراحی، تحقیق و نهایی کرده است که نزدیک ۱۰ مورد آنها در ایران و سایر کشورها به اجرا در آمدهاند. این نکات را یادآوری میکند تا تاکید کند که بر پایه چنین مسائلی جلوگیری از سخنرانی او را نشانه خوبی نمیداند. زیرا اگر کسی با مشخصات و نوشتههای فراوان او که برای قضاوت در دسترس هستند، نتواند یافتههای پژوهشی را که اینک بیست و پنج ساله شده است و بیش ازهزار دانشجوی لیسانس و فوق لیسانس و دکتری در آن زحمت تحقیقاتی کشیدهاند، مطرح کند باید پذیرفت که امری عادی و به نفع کشور عزیزمان رخ نداده است. باید بگوید که چراغ زندگی او در این خانه میسوزد و او و امثال او دلنگران این خانه هستند. باور این معلم که به دلیل رکود علمی یا بهتر است گفته شود بیسوادی، بازنشسته اجباری شده آن است که علوم انسانی و اجتماعی، منتقد و برآمده از شرایط ایران اما آگاه به دانش سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جهان، ضرورت بیچون و چرای امروز جامعه ما است. ولی همانطور که مشاهده میشود اقداماتی که در دانشگاهها صورت میگیرد و رفتاری که برای یکدست کردن آن به عمل میآید به هیچ عنوان به صلاح دانشگاه و کشور نیست. دانشگاه باید محل تضارب آرا و نظرات متفاوت و مخالف باشد تا از نتیجه آن پیشرفتی حاصل شود. افراد حرفهای باید در فضاهای علمی با یکدیگر به بحث و گفتوگو بنشینند. تصمیمات مدیران باید با پشتوانه علمی پژوهشهای اندیشمندان اتخاذ شوند.
ولی متاسفانه همانطور که مشاهده میشود شرایط درحال حاضر در دانشکدههای علوم اجتماعی و انسانی ما فاجعه بار است. مشکلات اجتماعی نیازمند دیدی منتقد و علاقهمند به این سرزمین ولی از نظر علمی توانمند و آشنا با این مرز و بوم کمتر شناخته شده است. اقداماتی که اخیرا شاهد آن بودهایم تنها فضایی برای فرصتطلبان ایجاد میکند. زمانی که فضای بحث و گفتوگو گرفته شود، آینده کشور نیز دچار مشکل میشود. بدیهی است که این معلم نیز هرگز عمل وگفته افرادی را که کمر به نابودی این مرز و بوم بستهاند تایید نمیکند ولی گاه دوست نادان از دشمن دانا صدمه بیشتری میرساند. بومی سازی، مردمیسازی، سالمسازی محیطهای زندگی خواستهای گرانقدری است که هر ایراندوستی آنها را تایید میکند اما گاه تحت لوای چنین ارزشهایی اقداماتی زیانبار رخ میدهد که مورد تایید مطرحکنندگان ارزشهای یاد شده هم نیستند.
این معلم در سخنرانی روز سهشنبه قصد داشت تا با ارائه پنج نظریه و تاکید بر یکی از آنها سخن گوید. این نظریهها از همان پژوهش شهرشناسی و جامعهپژوهی مورد اشاره به کف آمدهاند که پس از انقلاب آغاز و تاکنون ادامه یافته است. باید بگویم که نظریههای تحلیلک
ننده جامعه ایران تاکنون نظریههایی بودهاند که در دیگر کشورها به کف آمده و جمعبندی تجارب سایر جوامع لیکن تعمیم داده شده به جامعه ایران بودهاند. ولی نظریهای که قصد معرفی آن وجود داشت، برگرفته از تحلیل محتوای ۵۵۰ متن تاریخی است که سیصد مورد آن پنج بار تخلیه محتوای کیفی شدهاند و در ترم گذشته تحصیلی به کمک دانشجویان کارشناسی ارشد علوم اجتماعی علامه که یادشان بخیر، ۸۷ متن آن نیز کدگذاری آماری شده متغیرها با فراوانیشان مطرح شده بودند. جالب آنکه در کدگذاری فقط کار شش دانشجو دخالت داده نشدند که نشان از علاقهمندی دانشجویان بوده است. این نظریهها، نگاه ما را به فضای محلی، شهری، اجتماعی و گروهی ایران دگرگون میکند و ریشه بسیاری از معضلات را بر ملا میسازد و مهمتر آنکه در آثار غربیان نیز اشتباههای بسیاری را یافته است که در صد سال اخیر از سوی محققان ایرانی نه تنها تکرار شده که مبنای شناخت جامعه ایران و تصمیمگیری نیز بوده است. ادعای بومیسازی زمانی موفق میشود که دانش جهانی و شرایط خاص، دیالکتیک اندیشه و تدوین مفهومی، نظریهپردازی (که در برنامه دانشگاهی فراموش شده) و اجرا، تحقق واقعی نه نمایشی پیدا کند. در غیراین صورت با گفتن بومیسازی تنها به جایی نمیرسیم، وقتی برای گفتن این حرفها از سوی معلمی ناتمام فضایی وجود نداشته باشد باید همه به فکر افتند.
دکتر پرویز پیران شهرشناس و جامعهشناس
Leave a Comment