کنشگران داوطلب، سهراب رزاقی: شأن شهروندی و حقوق و تکالیف مربوط به آن از مفاهیم اساسی زندگی دموکراتیک به شمار میرود، در زندگی دموکراتیک، تمامی شهروندان صرف نظر از دین، نژاد، قومیت، جنس و… از حیث حقوق و تکالیف با هم برابرند و مفهوم شهروند در دنیای مدرن همراه با مرکز ثقل قرار گرفتن انسان، اهمیت یافتن فردیت و حقوق فردی پدید آمده است.
با وجود اینکه در دموکراسیهای یونان باستان و روم نیز شهروندی به معنای محدود، یعنی برخورداری از حقوق و تکالیف یکسان در برابر قانون و مشارکت در زندگی اجتماعی- سیاسی جامعه، وجود داشتهاست، شهروندی در آتن فقط به مردان آزاد محدود میشد و بردگان، زنان و دیگران از شمار شهروندان بیرون بودند.
در امپراطوری روم شأن شهروندی به عامه مردم و مردمان سرزمینهای مغلوب نیز بسط داده شد، هرچند در این امپراطوری، شهروند بیشتر به معنی منفی «برخورداری از امنیت قانونی» به کار میرفت تا به معنای مثبت «شرکت فعال در حیات عمومی جامعه». اما مفهوم واقعی شهروندی در دنیای مدرن احیا شد ودر امواج مدرنیته بسط یافت.
در انقلاب فرانسه، مفهوم شهروندی به نهایت شکوفایی خود رسید. انقلاب فرانسه ۳ اصل شهروندی یعنی «آزادی، برابری و برادری» را پایه ریزی کرد که در «اعلامیه حقوق بشر و شهروند» ظهور و بروز یافت. این سه اصل بعدها مبدل به جوهر شهروندی در دنیای مدرن شد. به نظر متفکران دوران مدرن، انسانیت فرد تنها به عنوان شهروند در جامعهای آزاد و مستقل تحقق مییابد.
متفکران قرن نوزده بر مفهوم شهروندی فقط از منظر حقوق مدنی – سیاسی تأکید میکردند. این حقوق عبارت بودند از: حفظ آزادیهای فردی شامل آزادی بیان، اندیشه و عقیده، آزادی شخصی، حق مالکیت شخصی، برابری در نزد قانون، حق آزادی اجتماع وتشکیل انجمنهای مسالمتآمیز، حقوق سیاسی در بردارنده حق شرکت در انتخابات، رای دادن ونامزد شدن براساس سیستم اخذ رای همگانی ویکسان، حق مشارکت در حکومت واداره امور عمومی و….
در قرن بیستم ظهور مفهوم «حقوق اجتماعی، اقتصادی» مفهوم شهروندی را بسط وگسترش بیشتری داد. منظور از حقوق اجتماعی، برخورداری از خدمات اجتماعی، بهداشتی، آموزشی، تأمین اجتماعی، حق تشکیل اتحادیههای صنفی وعضویت در آنها و…است. بدین سان مفهوم شهروندی در دنیای امروز دیگر خصلت صرفاً حقوقی و سیاسی ندارد بلکه شأن اجتماعی و اقتصادی نیز یافته است.
جامعه مدنی مهمترین کانون آموزش وقدرت یابی شهروندان
فرهنگ شهروندی بنا به محتوای خود، هم شامل کسب آگاهی درباره زندگی سیاسی، نهادهای قانونی موجود و محیط اجتماعی افراد میشود و هم در برگیرنده آموزش عملی رفتار و اعمال مربوط به شهروند مسؤول، متعهد و علاقمند به ارزشهای انسانی وآزادی، این فرهنگ سرانجام معرف تمام بنیانهای اساسی است که از آن سرچشمه میگیرد. خانواده، مدرسه وجامعه مدنی به طور منطقی مهمترین مکانهای کسب فرهنگ شهروندی محسوب میشود. اما مسلم است که پرورش شهروند طی دوره بسیار طولانی تری صورت میگیرد. این دوره عملاً از کودکی شروع و تا سنین بلوغ و پس از آن تا دوران مرگ ادامه مییابد و در نهایت حاصل مجموعه تجربیات هر انسان در طول زندگی اوست. در نتیجه محیط خانوادگی به عنوان چارچوب این تجربیات به همان اندازه مدرسه اهمیت دارد، همچنان که همسایگان و همسالان یا انجمنهای داوطلبانه که فرد در آنها میتواند مشارکت کند و مشارکت در زندگی مدنی را نیز بیاموزد، دارای اهمیت است.
جامعه مدنی به عنوان یکی از کانونهای آموزش وقدرت یابی شهروندان، از عرصههایی است که افراد از طریق آن و به واسطه تعاملات مدنی به موقعیت شهروندی نائل میشوند.
تبدیل تودههای بیشکل و فاقد حقوق و مسؤولیتهای اجتماعی، به شهروند دارای حق مشارکت در زندگی اجتماعی – سیاسی یکی از کارویژههای اصلی جامعه مدنی است.
رشد، پویایی و شادابی جامعه مدنی تأثیر مهمی در شکوفایی نقش انسان در زندگی اجتماعی- سیاسی داشته است. زیرا پویایی و شادابی جامعه مدنی به رشد شخصیت انسانی، بلوغ اجتماعی و استقلال او در برابر دیگر بازیگران و کانونهای قدرت منجر میشود. جامعه مدنی سپر و حفاظ شهروندان در برابر دولت و تنظیمکننده روابط و مناسبات میان دولت و شهروندان بر اساس مشارکت عمومی در گردش امور همگانی جامعه است.
مهم ترین کار ویژه جامعه مدنی پرورش و تربیت افراد جامعه با روحیه دموکراتیک وشهروندی است. انسان شهروند یک سرمایه بزرگ اجتماعی است و فقط از طریق مشارکت در فعالیتهای مدنی است که شهروندان متوجه ارتباط بین منافع شخصی خود و مصالح اجتماعی میشوند و از این طریق میتوانند به انباشت وافزایش سرمایه اجتماعی کمک کنند.
مشارکت شهروندان در فعالیتهای مدنی منجر به شکل گیری شهروندان مسئول ومتعهد میشود. فعالیتهای مدنی شهروندی به دو روش اصلی صورت میپذیرد: نخست با حسابگری جمعی و دوم بامشارکت در زندگی اجتماعی.
حسابگری جمعی مستلزم همکاری مردم با یکدیگر برای حرکت در جهت یک مصلحت جمعی به جای پیگیری صرف منافع شخصی مجزا است، بدین ترتیب افراد تبدیل به شهروندان میشوند.
مشارکت در زندگی جمعی با حضور در فعالیتهای مدنی نه چندان حساب شده صورت میپذیرد، فعالیتهایی همچون پیک نیکها و راهپیماییها و اقدامهای دسته جمعی که موجب تشدید اشتیاق در پیگیری مصلحت جمعی به واسطهٔ القای روح عشق به جامعه و مشترکاتشان میشود.عملکردهای غیرحساب شدهٔ مدنی در واقع در راستای ایجاد شرایط مناسب برای ظهور حسابگری جمعی قرار میگیرد.
گسترش شهروندی در یک جامعه مستلزم آن است که شهروندان به راستی قدرتیابی خود را تجربه کنند یعنی تا حدودی آن را به سوی عملی شدن هدایت کنند. از این لحاظ، مهمترین شاخص قدرتیابی شهروندان این است که تردیدی برای درخواست شفافیت و پاسخگویی مسئولان امور وصاحبان قدرت در مورد اعمال و رفتارشان، نداشته باشند و بتوانند آنها را در مواقع لزوم، مورد سؤال و مؤاخذه قرار دهند.
آگاهی،رفتار مدنی و نظام ارزشی اخلاقی، سه عنصر اصلی شهروندی
شهروندی از سه عنصر مکمل و جداییناپذیر تشکیل میشود. شهروندی در درجه نخست مبتنی بر آگاهی به مجموع حقوق و تکالیفی است که از سوی حکومت واگذار شده، حقوقی که اگر مطالبه و یا اجرا نشود، هیچ سود و معنایی برای شهروندان نخواهد داشت و فقط کلماتی تو خالی خواهند ماند. ثانیاً مبتنی است بر مجموعه رفتارهای مدنی که از کوشش ساده جهت کسب اطلاعات مسائل روزانه تا شرکت در مبارزات انتخاباتی و… را شامل میشود. بدون این رفتارهای مدنی، تلاشها و پیکارهای اجتماعی هیچ نتیجه مثبتی را به دنبال نخواهد داشت.
ثالثاً و بویژه شهروندی مبتنی است بر وجود یک نظام ارزشی و اعتقاد اخلاقی که به آن معنا وارزش میبخشد. چون روحیه شهروند مسؤول ومتعهد را نمیتوان تا حد محاسبه ساده سوددهی تنزل داد. حاکمیت با مردم است وآنان باید در قدرت یابی شهروندی عظمت این اصل را درک کرده و آن را ارج نهند.
در واقع وجود جامعه توسعه یافته ودمکرات به شکل دهی و پرورش توده مردان و زنان منتقدی بستگی دارد که مصمم اند مجموع حاکمیت خود را تحمیل و قدرت خود را اعمال کنند.
یکی از ویژگیهای شهروند مسؤول و متعهد، تحصیل قواعد سلوک مدنی حقیقی است چه از لحاظ رفتار و چه از نظر ارزشهای اخلاقی. شهروند نه تنها باید به حقوق بلکه باید به وظایف خود نیز آگاه باشد. از جمله وظایف او، پیکار برای محترم شمرده شدن حقوق خود و نیز وظایف مربوط به ضرورت رفتار فعال و مسؤولانه در امور اجتماعی- سیاسی است. مشارکت یا عدم مشارکت بنا به دلائل روشن، اطاعت از قواعد قابل قبول، عدم احساس جدایی از دیگران در هنگام جستجوی نیک بختی یا نفع مشترک اجتماعی، توقع نداشتن امور نا ممکن از دولتها، دولت را گاو شیردهی در راه سود شخصی نپنداشتن، از جمله الزامات سلوک مدنی شهروند فعال و مسؤول هستند.
قدرتیابی شهروندان بزرگترین پروژه هزاره سوم
بزرگترین پروژه درآغاز هزاره سوم، پروژه جامعه مدنی سازی(Civil Society Building)است که هدف اصلیاش، قدرتیابی شهروندان است. یعنی بازتعریف و بازتوزیع قدرت و تقسیم مجدد وظایف ومسؤولیتها در تقسیم کار جدید اجتماعی.
در این مرحله قدرت یابی، مردم از قدرتی برخوردار میشوند که به واسطه آن میتوانند شفافیت و پاسخگویی سیاستها و برنامهها را تضمین کنند.
شهروندان طراحی واجرای کامل برنامهها و سیاستها را بدون اتکا به یک سازمان میانی که واسطه آنها و منابع سرمایه گذاری باشد، در دست میگیرند. در این پروژه مشارکت واقعی از نگاه شهروندان به معنای قادر بودن و محق بودن و تأثیر گذاری بر دستور کار سیاسی – اجتماعی است. توانایی حضور در روندهای مشورتی آزادانه و در نظر گرفتن زمان و منابع کافی برای اثر بخشی این مفهوم اهمیت مییابد.
در این فرایند مردم میخواهند به معنای واقعی کلمه شهروند باشند، نه یک رأیدهنده و مصرفکنندهٔ صرف.آنها به عنوان شهروند از حقوق و تکالیفی برخوردارند.آنها خواهان به رسمیت شناختهشدن حقوق و نیز به انجام رسانیدن تکالیف خود هستند. شهروندان جامعه در عصر کنونی از تقاضاها و مطالبات بیشتری در راستای شکلدهی به زندگی اجتماعی وسیاسیشان سخن میرانند. آنها خواهان بدست آوردن یک نقش پویا و مؤثر در اتخاذ و اجرای تصمیمات هستند و به حضور در مباحثات و تصمیم گیریها علاقه وافری نشان میدهند، آنها میخواهند بدانند که چرا برخی سیاستها و برنامهها به مرحله اجرا نرسیده است، آنها شفافیت و دسترسی آزاد اطلاعات و اطلاع رسانی کامل دولت را مطالبه میکنند. بدین ترتیب و به طور خلاصه آنها خواهان شیوه اداره مشارکتی، شفافیت و پاسخگویی توسط صاحبان قدرت هستند. به عبارت دیگر آنها به دنبال کنترل و پاسخگویی مدنی هستند.
در دنیای کنونی شهروندان انتظارات کاملاً مشخصی از دولتها دارند: عملیسازی شعارها، اجرای عادلانه سیاستها، توجه به امنیت اجتماعی، اقتصادی و…، تضمین سلامت عمومی جامعه و نظر خواهی منظم و مستمر از مردم.
شهروندان از دولتها انتظار دارند آنان را در کانون تصمیمگیریهای خود قرار دهند و برای مشورت با شهروندان و اجتماع اقدام کنند. به تهیه زیر بناها و نیازهای اساسی مبادرت ورزند و شفافتر، دموکراتیکتر، پاسخگوتر و آسان گیرتر باشند.آنها همچنین انتظار دارند که دولت، رفاه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و فکری شهروندان را تضمین کند.
همچنین شهروندان از بخش خصوصی انتظار دارند در مشارکت اجتماعی به نحوی عمل کنند که نفع مردم از آن فعالیتها افزایش یابد. شهروندان انتظار دارند بخشی خصوصی دریابد که هدف این عرصه باید کارآفرینی، سرمایه گذاری در اقتصاد و عرضه خدمات و محصولات با کیفیت و قیمت مناسب باشد.آنها تأکید دارند بخش خصوصی باید سودطلبی خود را به نحوی غیر خودخواهانه و با حداکثر پاسخگویی اجتماعی انجام دهد. این انتظارات کاملاً در راستای افزایش مطالبات مربوط به شفافیت و پاسخگویی شرکت و بنگاههای اقتصادی قرار دارد و آنها باید به مسؤولیت خود در سرمایه گذاری اجتماعی اقدام کنند.
در عین حال شهروندان نقش بنیادی را برای سازمانهای جامعه مدنی در خلق ابتکارات، نوآوریها و خلاقیت برای زندگی مدنی قائل هستند. همچنین حساس کردن و بسیج شهروندان برای دستیابی به حقوق و انجام مسؤولیت هایشان، بهره گیری از امکانات مدنی برای تأثیر نهادن بر سیاست¬گذاریها، تشویق اقدامهای داوطلبانه برای انباشت سرمایه اجتماعی، کمک به ایجاد مبنای قدرتمند برای چانه زنی و ترویج در رسیدن به اهداف، حفاظت از شهروندان در برابر سلطه گریها، ایجاد فرهنگ شفافیت و پاسخگویی از دیگر نقشهای سازمانهای جامعه مدنی است. شهروندان از سازمانهای جامعه مدنی انتظار دارند که طلایه داران شاخصهای شیوه اداره مطلوب: شفافیت، پاسخگویی، حاکمیت قانون، اجماع، مسؤولیتپذیری، پیشبینی پذیری و…باشند.
Leave a Comment