کنشگران داوطلب
دکتر سهراب رزاقی، فعال مدنی و استاد سابق دانشگاه علامه، در گفتوگوی اختصاصی با تارنمای صبح امروز میگوید: «جامعه مدنی در فضای صلح است که توسعه مییابد و تجربه نشان میدهد جنگ تحت هر نامی که باشد به ضرر حقوق بشر و جامعه مدنی است.»
صبح امروز، عبدالرضا احمدی: تحقق دموکراسی آرزویی است که تمام جوامع در حال گذار در پی آنند اما آنچه در این اثنا مهم مینماید نگهداری و و توسعه پایدار دموکراسی است، نگاهی که اگر از آن غافل بمانیم میتواند بستر ظهور دیکتاتوری گردد. در این خصوص میتوان اتفاقات مصر و تونس را نمونهای خوب برای این ادعا دانست.
آنچه در پی خواهید خواند گفتگو با دکتر سهراب رزاقی، فعال مدنی و استاد سابق دانشگاه علامه است. دکتر سهراب رزاقی در این گفتگو، نگاهی داشته به جامعه مدنی ایران؛ نگاهی که کمتر به آن پرداخته شده است.
آقای رزاقی، لطفا در خصوص آخرین وضعیت پروندهتان و حکم اخیر خود توضیح دهید.
پرونده من مربوط به موسسه کنشگران داوطلب میشود که در ۲۳ اسفند ماه سال ۱۳۸۵ و بطور غیر قانونی توسط نیروهای امنیتی پلمپ گردید و بعد از تعطیلی غیرقانونی آن، در دوم آبان ۱۳۸۶ من بطور غیر قانونی در خیابان بازداشت و مدت یک ماه در سلول انفرادی در بند ۲۰۹ اوین نگهداری شدم. در این دوره اتهامی که به من نسبت داده شده بود تشکیل گروه به قصد براندازی و اقدام علیه امنیت ملی بود که در همان زمان این اتهام را رد کردم چرا که هیچ دلیل وشواهدی مبنی بر این اتهام وجود نداشت و تمام فعالیتهای ما در چارجوب قانون بود. بعد از یکماه ماندن در سلول انفرادی با قید وثیقه دویست میلیون تومانی آزاد شدم.
بعد از آزادی از زندان، بعدها در کیفر خواستی که علیه من صادر شد، سه اتهام دیگرنیز بر آن اتهام افزوده شد؛ اتهام اول نگهداری اسناد محرمانه برای در اختیار گذاشتن به غیر یعنی بیگانگان، دوم دریافت منابع مالی از سازمانهای بین المللی و نهایتاً تبانی به منظور براندازی و اقدام علیه امنیت ملی بود که به نظرم هر چهار اتهام، اتهامات کذبی بودند که هیچ مدرک و مستندی در رابطه با آنان وجود نداشت. حتی در ارتباط با دریافت کمک مالی ازسازمانهای بین المللی، موسسه کنشگران داوطلب در چارچوب قانونی اقدام کرد به وزارت امورخارجه بعنوان دستگاه مسئول اطلاع داده بود. موسسه کنشگران داوطلب تنها موسسهای بود که هرسال توسط یک موسسه معتبر حسابرسی، حسابرسی میشد و گزارشات مربوط به موسسه نیز در دسترس عموم قرار میگرفت.
دادگاه من یک روز بعد از انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ و طی احضاریهای که از دادگاه شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب صادر گردیده بود، برگزار گردید که من به خاطر غیرقانونی بودن دادگاه از شرکت در آن خوددراری کردم و پس از چندی از ایران خارج شدم اما وکلای من پیگیر پرونده بودند. در این پیگیریها قاضی صلواتی به آقای سلطانی، وکیل بنده اجازه مطالعه پرونده را نداد و به وکیل دیگرم که غیر سیاسی بود اجازه داد که پرونده را مطالعه کند اما حضور او را در دادگاه مشروط به حضور من در دادگاه کرده بود. ایشان نیز پس از چند ماه و تحت فشارنیروهای امنیتی وادار به استعفا شد و بطور غیابی، قاضی صلواتی مرا به ۲۰ سال زندان و ۵۵۰ هزار یورو محکوم کرده است. صدور حکم به یورو هم خیلی عجیب است و خلاف قانون. بعد ار صدور حکم بخاطر اینکه من خودم را برای اجرای حکم به زندان اوین معرفی نکردم وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانیام را به اجرا گذاشتند و آنرا بنفع دولت ضبط کردند.
در خصوص فعالیت موسسه کنشگران داوطلب بیشتر توضیح دهید و بگویید که چه فعالیتهایی را در ایران پوشش میداده است؟
موسسه «کنشگران داوطلب» سال ۱۳۸۰ تأسیس گردید و علت تاسیس آن نیز به دلیل نیازی بود که در حوزه جامعه مدنی احساس میشد. در واقع با انتخابات ۲ خرداد ۱۳۷۶ موج جدیدی از فعالیتهای مدنی در ایران شروع شد که میتوان گفت دوران سالهای ۷۶ تا ۸۴ بهار جامعه مدنی ایران بود. تعداد زیادی از سازمانهای جامعه مدنی در عرصههای مختلف کشور بهوجود آمدند. از حوزه زنان گرفته تا حوزه جوانان و حوزههای دیگر اجتماعی.
از اینرو من و دیگر دوستان احساس کردیم برای اینکه این سازمانها بتوانند در جغرافیای قدرت تأثیرگذار در فرایند دموکراسی و توسعه پایدار نقشآفرین باشند، باید مؤسسهای را تشکیل دهیم برای ظرفیتسازی و توانمندسازی فعالان و سازمانهای جامعه مدنی ایران؛ چون ما معتقد بودیم که جامعه مدنی مهمترین گرانیگاه جامعه ایرانی است. یعنی برای گذار به دموکراسی جامعه مدنی نقش مهمی دارد و یکی ازدلایلی که تاکنون دموکراسی و توسعه پایدار در ایران شکل نگرفته است، به دلیل فقدان یک جامعه مدنی قوی و پویا بوده است.
بر مبنای این استراتژی یعنی گذار از یک جامعه مدنی ضعیف به جامعه مدنی قوی بود که مؤسسه کنشگران داوطلب شکل گرفت و سه هدف اساسی را دنبال میکرد. یکی بسط و گسترش دموکراسی و حقوق بشر در ایران، دوم تعمیق و توسعه جامعه مدنی در ایران، و سوم دستیابی به توسعه پایدار.
موسسه کنشگران چند برنامه اساسی داشت. اولین پروژه، بحث ظرفیتسازی سازمانهای جامعه مدنی در ایران بود. این پروژه اساساً پروژهای بود که چند بخش اساسی داشت.
مولفه اول موضوع آموزش بود. برنامه آموزش مؤسسه کنشگران داوطلب در چند سطح بود. یک، تربیت آموزشگر برای عرصه مدنی. چون یکی از خلاءهای اساسی که در جامعه ایرانی وجود دارد، فقدان نیروهای کارآمد آموزشدیده و آموزشگر برای عرصهی مدنی است. متأسفانه دانشگاههای ما به این نیاز پاسخ نمیدهند. بنابراین آموزش ما تربیت آموزشگر بود. دوم، آموزشهای عمومی برای همه سازمانها و فعالان جامعه مدنی در ایران بود. که شامل آموزشهای عمومی مثل مدیریت پروژه، مهارتهای رهبری و دیگر مباحث میشدند. سومین دسته از آموزشها هم آموزش «آی تی» بود. یعنی چگونه بتوانند از اینترنت و مسائل مربوط به آن برای پیشبرد اهدافشان استفاده کنند.
مولفه دوم پروژه ظرفیت سازی موضوع پژوهش در عرصهٔ جامعه مدنی است. چون یکی ازخلاءهای جدی در جامعه ایرانی فقدان پژوهشهای جدی در باره جامعه مدنی و مباحث مربوط به آن است. از اینرو موسسه کنشگران داوطلب تلاش میکرد یکسری پژوهشهای بنیادی و کاربردی را انجام دهد تا برمبنای نتایج بدست امده از پژوهشها، گامهای بعدی خود را برای جامعه مدنی سازی بر دارد.
سومین بخش، ترویج ادبیات دموکراسی، جامعه مدنی و حقوق بشر در ایران بود. به همین دلیل به انتشار و ترجمهٔ یکسری متون و کتابهای مرجع در این راستا پرداختیم .
چهارمین بخش این پروژه، موضوع اطلاعرسانی و مبادله اطلاعات در عرصه جامعه مدنی است و نشریهای نیز به نام «نشریه داوطلب» منتشر میکردکه این نشریه داوطلب هم کار خبررسانی را انجام میداد، هم یکسری مباحث ترویجی را در عرصه جامعه مدنی مطرح میکرد.
برنامه دوم موسسه کنشگران داوطلب، ظرفیت سازی جامعه مدنی مجازی بود. ما معتقد بودیم همان طور که جامعه مدنی واقعی رشد و بسط مییابد، باید در کنارآن، جامعه مدنی مجازی و شبکههای اجتماعی گسترش یابد از اینرو در این برنامه به ظرفیت سازی فعالان وشبکههای مجازی در عرصه جامعه مدنی پرداخته میشد.
پروژه سوم در مورد نقش زنان در جوامع در حال تغییر بود. این پروژه مشترکی بود بین ایران، بلژیک، مراکش و ترکیه که زنان ایرانی سعی میکردند تجربیات خودشان را با زنان کشورهای دیگر مبادله کنند که چند نشست مشترک نیز در بلژیک و مراکش و ترکیه و ایران برگزار شد.
چهارمین پروژه موسسه کنشگران داوطلب، پروژهٔ نقش سازمانهای غیردولتی زنان و کودکان در پیشبرد «MDG» بود، یعنی اهداف توسعهٔ هزاره. پروژهٔ مشترکی بود با یونیسف در ایران، که در پنج استان کشور برگزار میشد. در سیستان و بلوچستان، هرمزگان، کردستان، آذربایجان غربی و کرمان.
در کنار پروژههای فوق، مؤسسه کنشگران داوطلب عضو دبیرخانهٔ جامعه مدنی اجلاس جهانی جامعه اطلاعاتی بود فاز اول اجلاس در سال ۱۳۸۲ در ژنو برگزار شد و فاز دومش در سال ۱۳۸۴در تونس. مؤسسه کنشگران داوطلب بهعنوان یک عضو دبیرخانه جامعه مدنی اجلاس بین المللی، نقش هماهنگ کنندهٔ سازمانهای جامعه مدنی در غرب آسیا و خاورمیانه را برعهده داشت که براساس این وظیفه، کشگران داوطلب دو اجلاس منطقهای را برگزار کرد. اجلاس اول سال ۱۳۸۲ در کیش برگزار شد، ۲. ولی اجلاس دوم در سال ۱۳۸۴ سامان داده شده بود، بعد از رفتن دولت آقای خاتمی و ابتدای روی کارآمدن دولت احمدینژاد. علیرغم اینکه میهمانان از داخل و خارج آمده بودند، شب قبلش به ما گفتند که شما حق برگزاری اجلاس را ندارید و آن نشست برگزار نشد.
گفتید که بخشی از پروژه موسسه کنشگران مربوط به آموزش از طریق فضای مجازی است که هم اکنون شما آنرا در کنشگران داوطلب دنبال میکنید لطفا در این باره بیشتر توضیح دهید؟
کنشگران داوطلب ادامه کار موسسه کنشگران داوطلب است کنشگران داوطلب به عنوان یک مؤسسه غیرانتفاعی وغیر تجاری تلاش میکند تا از طریق:
ارتقای دانش نظری، تولید ادبیات، ترویج و بسط اندیشههای مدنی، توسعه، دموکراسی و حقوق بشر در جامعه ایرانی؛
تسهیلگری بمنظور گذار موفقیت آمیز به جامعه دمکراتیک و تحکیم دموکراسی؛
ظرفیت سازی و توانمندسازی، تعمیق و بسط جامعه مدنی، ترویج و گسترش اخلاق مدنی، فرهنگ اقدامهای داوطلبانه و زندگی انجمنی؛
گسترش وارتقای پروفشنالیسم (حرفه گرایی) و شیوه اداره مطلوب بین سازمانهای جامعه مدنی ایرانی؛
تسهیل در دسترسی، گردش و مبادله آزاد اطلاعات بین فعالان وسازمانهای جامعه مدنی؛
ایجاد فضایی مناسب برای تبادل نظرو گفتگو بین فعالان جامعه مدنی ایرانی و جامعه مدنی جهانی؛
به استقرار دموکراسی و توسعه پایدار و بسط حقوق بشر و زندگی انجمنی در جامعه ایرانی کمک نماید همچنین انعکاس دهنده صداهای گروههای حاشیه نشین و به حاشیه رانده شده در عرصه اجتماع و سیاست باشد.
به عنوان یک فعال مدنی که امروز در خارج کشور فعالیت میکند میخواستم در باب عدم اتحاد بین فعالین مدنی و سیاسی بیشتر توضیح دهید. به نظرتان چرا ما شاهد یک اتحاد بین کنشگران نیستیم؟
عوامل زیادی در این باره دخیل است ولی مهمترین علت آن از نظر من سیطره نگاه ایدئولوژیک است و همچنین نداشتن دانش و مهارت کافی برای بهرگیری از مکانیسمهای موجود برای حل و فصل اختلافات، چون اختلاف همواره وجود دارد و اساسا دموکراسی مدلی برای پاسخگویی به این معضل گروهی است. به عبارت دیگر دموکراسی یعنی مدیریت منازعات، دموکراسی مدلی است برای حل اختلاف، اما کنشگران مدنی و سیاسی ما مهارت کافی را ندارند تا از روشهای دمکراتیک بهره بگیرند در نتیجه شاهد عدم اتحاد و تفرقه بین آنان هستیم در صورتی که این اختلاف بین تمامی گروههای اجتماعی در جوامع توسعه یافته نیز وجود دارد اما به علت بکارگیری مکانیسمهای حل و فصل اختلافات میتوانند به مخاصمات و درگیریها بین گروههای اجتماعی فائق آیند پس اگر ما نتوانیم از سیطره نگاههای ایدئولوژیک فاصله بگیریم و مکانیسمها ی حل و فصل اختلافات را را بیاموزیم صحبت کردن پیرامون دموکراسی تنها یک لقلقه زبان خواهد بود، به همین خاطر وظیفه ما آموزش و یادگیری مکانیسمهای حل و فصل اختلافات و صلح سازی بین گروههای اجتماعی است. پیش روی جامعه ایرانی است
درخصوص طرحهایی که به بحث اتحاد بین کنشگران مطرح است بیشتر توضیح دهید، آیا این طرحها موفق آمیز خواهند بود؟
دونوع رویکرد امروز در باره مسئله اتحاد وجود دارد رویکرد اول اتحاد به معنای حداکثری آن مطرح است و در کانون آن موضوع رهبری قرار دارد و تلقیشان از رهبری به معنی سنتی آن است اما رویکرد دیگری نیز وجود دارد که اتحاد به معنای حداقلی آن مطرح است در این رویکرد، رهبری به معنای سنتی آن نفی میشود و مدافعان این رویکرد معتقدند که ما برای تحولات اجتماعی – سیاسی نیاز به تسهیل گر داریم نه رهبر. تسهیلگرانی که بتواند زمینه را برای گردهم آمدن گروههای اجتماعی با سلایق مختلف فراهم کنند که بقول سقراط حکیم، ما فقط وظیفه مامایی کردن را به عهده داریم و نه چیز دیگر. من با این رویکرد موافقم و این رویکرد را رویکردی میدانم که امکان موفقیت را داراست و معتقدم نسل سومی پس از انقلاب ۵۷ به بدلیل فاصله گیری از سیطره رویکردهای ایدئولوژیک میتوانند در این راستا گامی بلندی برای ائتلاف سازی بردارند.
بنا بر صحبتت شما امروز جامعه مدنی ایرانیانی که در خارج هستند از جامعه مدنی ایرانیان داخل ایران فقیرتر است. میخواستم در این خصوص بیشتر توضیح دهید؟
زمانی که من در ایران در حوزه جامعه مدنی فعالیت میکردم و درگیر آن بودم، سطح بحثهایی و اقداماتی که در این زمینه وجود داشت چه به لحاظ تئوریک و چه به لحاظ عملی، عمق بیشتری داشت نسبت به مباحثی ایرانیانی که در خارج کشور زندگی میکنند و موضوع جامعه مدنی و اهمیت آن برای گذار و تحکیم دموکراسی، برای آنان موضوعی ناآشناست. در مطلوبترین وضعیت از ان بعنوان موضوعی حاشیه ایی مینگرند در حالی که من معتقدم گرانیگاه جامعه ایرانی، جامعه مدنی است و آینده تحولات اجتماعی – سیاسی آنر جامعه مدنی رقم خواهد زد
در خصوص اهمیت و ضرورت توسعه جامعه مدنی سخن گفتید میخواستم از این منظر به بحث «دخالت بشر دوستانه» بپردازید؛ آیا با «دخالت بشر دوستانه» موافق هستید؟
اساساً جامعه مدنی نمیتواند دنباله رو چنین رویکردهایی باشد بویژه بحث دخالت نظامی یا بحث دخالت بشر دوستانه. من معتقدم دموکراسی ازمیان آتش و خون نمیگذرد؛ ازاینرو در شرایط کنونی جامعه مدنی باید پرچمدار و پیشگام صلح و صلح سازی باشد چون جامعه مدنی در فضای صلح است که توسعه مییابد و تجربه نشان میدهد جنگ تحت هر نامی که باشد به ضرر حقوق بشر و جامعه مدنی است. به همین علت من معتقدم که جامعه مدنی باید در این چارچوب، گفتمان صلح را دنبال کند و رشد دهد صلحی که من بیان میکنم صلح در معنای اعم کلمه است صلحی که هم در سطح کلان و هم در سطح خرد مطرح میشود چون جامعه ایرانی با یکی از مهمترین معضلاتی که روبروست بحث خشونت و انتقام است. هرگروه اجتماعی که بخواهد در آینده در تحولات اجتماعی نقش بازی کند باید مکانیزمی داشته باشد که بواسطه آن بتواند در ایران خشونت را مهار سازد. و بتواند حس انتقامجویی را مهار کند زیرا تا زمانی که نتوان این اقدام را انجام داد هر برنامهای در ایران با شکست روبرو خواهد شد ما هیچ راهی نداریم جز نهادینه کردن صلح و صلح سازی در جامعه تا گروهای اجتماعی بتوانند زندگی مسالمت امیزی در کنار همدیگر داشته و اختلافات خود را مدیریت کنند و این، یکی از مهترین راههایی است که به توسعه دموکراسی در ایران میانجامد.
بنابراین معتقدم فعالان جامعه مدنی باید دارای استراتژی برای صلح و صلح سازی باشند نباید دنباله روی استراتژی گروههای دیگر باشند به جای دوگانه انگاری در این خصوص تهاجم نظامی که برخی مخالف و برخی موافق آن هستند بهتر است آلترناتیو آن یعنی صلح و صلح سازی را در دستور کار خود قرار دهند.
نظرتان در خصوص انتخابات اخیر ایران چیست؟ بطور مشخص و با رویکرد به جامعه مدنی به عقیدهتان باید در انتخابات شرکت کرد؟
انتخابات یکی از مسایلی است که هر چند سال یکبار در جامعه ایرانی مطرح میگردد و در این خصوص مواضع متفاوتی از سوی گروهها اتخاذ میشود برخی از گروهها از مشارکت فعال سخن میگویند و برخی دیگر از تحریم و هریک از گروهها دلایلی برای مدعای خود بر میشمارند اما من معتقدم اساسا موضوع جامعه مدنی کسب قدرت سیاسی نیست بلکه تحدید قدرت سیاسی است به عبارت دیگر بدنبال مهار قدرت سیاسی با انباشت قدرت اجتماعی است بهمین خاطر جامعه مدنی بیشتر بدنبال پاسخگویی به این سئوال است چگونه باید حکومت کرد نه چه کسی باید حکومت کند گر چه انتخابات همیشه فرصتی است برای طرح مطالبات عمومی. از اینرو در شرایط کنونی مهمترین پروژه جامعه مدنی برای گذار و تحکیم دموکراسی در ایران، پروژه قدرت یابی شهروندان وپروژه قدرت یابی انجمنها و سازمانهای مدنی است چرا که لازمه یک حکومت دموکراتیک، وجود یک جامعه قوی و دموکراتیک است و بدون وجود جامعه دموکراتیک، یک حکومت دموکراتیک نیز نمیتواند تداوم داشته باشد
در خصوص تقدم پرداختن به توسعه جامعه مدنی بر مسئله انتخابات پرداختید و فرمودید که امروز باید مسئله اصلی برای کنشگران توسعه جامعه مدنی به جای دستیابی به آزادیهای زودهنگام باشد در این خصوص بیشتر توضیح دهید؟
با توجه به شرایط جامعه ایرانی و با فرض اینکه انتخاباتی آزاد هم برگزار شود، معتقد نیستم که ما به یک جامعه دموکرات و یک حکومت دموکراتیک خواهیم رسید همانطور که در سوال قبلی گفتم اساسا حکومت دموکراتیک زمانی شکل خواهد گرفت که ما جامعه دموکراتیکی داشته باشیم بعنوان نمونه نگاه کنید به کشورهایی که در دوسه دهه اخیر در موج سوم دموکراسی به اردوگاه کشورهای دمکرات پیوستهاند اما دموکراسیهایی که در آن جوامع شکل گرفته دموکراسیهای شکننده است
به همین دلیل من به انتخابات بعنوان یک آزمون فیصله بخش برای گذار و تحکیم به دموکراسی نمینگرم که ما بتوانیم از طریق آن به حکومت و جامعه دموکراتیک دست یابیم. من معتقدم که یکی از مهمترین راههایی که ما را به دموکراسی میرساند و دموکراسی را نهادینه میکند بحث جامعه مدنی و جامعه مدنی سازی است.