اثر هنری دیوید ثرو
ترجمه از غلامعلی کشانی
نافرمانی مدنی وسيلهای برای انقلاب به معنی براندازی نيست، اما ابزاری اصلاحطلبانه و محدود كنندهی قدرت بی حد و حصر ماشين حكومتی به منظور عادلانهتر كردن آن است كه به تعبير ثرو اين خود به معني انقلابي واقعي است. نافرمانی به كسب قدرت نمیانديشد، و در عوض بيشتر با اخلاق، وجدان فردی و آزادی فرد مستقل تَفرّد يافته سر و كار دارد. نافرمانی مدنی برخلاف انقلاب كه متعلق به نااميدشدگان از ايجاد تغيير تحميلی يا ارادی در خصلتهای حريف و “آن ديگری” (و به تعبير انقلابيون، دشمن) است، فراخواني است خطاب به اميدوارترين جانها و روحهای يك ملت، تا با پاسخ به ندای وجدان و عمل مستقيم، به اصلاح شرايط و تغيير رفتار حريف (چه بخواهد يا نخواهد) اقدام كنند و در صورت عدم موفقيت، حداقل، وجدان تفرد يافتهی خود را زنده نگاه دارند. نافرمانی مدنی در خدمت منافع حكومت و بقای مثبت آن است، اما با تاييد رفتار عادلانه آن و همزمان با ردّ عملي اعمال ستمگرانهی حاكميت.
كوتاه سخن اينكه: نافرمانی مدنی از جنس گفتگوست و آشتي، و نه از جنس قهر و نفرت. لذا فرصتي است مغتنم برای بقا و ارتقاء كيفی حاكميت، تا به گفتگويي برابر با رعايا (يا شهروندان) خود بپردازد، گفتگويي كه در اثر دوري حاكميت از ولي نعمتان خود، مدتها به تعويق افتاده است. لذا قبل از هر كس و هر نهادی، اين حاكميت است كه میباید مشوّق و خواهان و رواج آن باشد تا بقايش تضمين و منافع شهروندانش نيز تامين گردد.
بي تفاوتي، تن آسايي، از خود راضي بودن و جبن اخلاقي، همگي نتايج اجتماعي مادهگرايی مصلحتجويانهای بودند كه فلسفهی متعالی در برابر آن پرچم قانون اخلاقی خود را برافراشته بود. ثرو نيز، پيرو همين فلسفه بود.
او در كتاب هفتهای … يادآوری ميكند كه بيشتر انسانها با بيتوجهي شديد به قوانين اخلاقي زندگي میكنند. وي صحنههايی از نمايشنامهی آنتيگون را بازگو مي كند كه آنتيگون در آن از اطاعت كرئون شاه خودداری ميكند، چرا كه وي به قوانين نانوشته و تغييرناپذير خدايان اعتقاد دارد. رفتار آنتيگون، عمل ثرو را توضيح ميدهد: “پيمان بنيادين انسان در برابر حكومت نيست، بلكه در برابر قوانين فراگیر عالم است”. وي مدعي بود كه: “راستي و درستي مطلق، تنها حقيقتي است كه مصلحت همگان است. انسان در برابر حكومتي كه بيعدالتي را رسميت ميبخشد مسئول و متعهد نيست. وجدان، برتر از مصلحت قانون و حكومت اكثريت است.” با اين همه، ثرو منكر ضرورت وجودی دولت نيست، بلكه معتقد است دولت تنها هنگامي شايستهی اطاعت است كه اهداف غايیاش اخلاقي باشند. وی در اساس، حكومت را بهمنزلهی ابزار خير و نهاد اخلاقي مثبتی میبيند كه بايد هدفش پيشبرد حقوق بشر باشد، و نه صرفاً دفاع از حق مالكيت. براي نيل به اين مقصود دولت ميبايد كه به “اقليت خردمند” بيرون خود ارج گذارد.
در مواقعي كه دولت، رفاه اجتماعی را- به صورت ساخت جاده و مدرسه و حفظ محيط زيست- ارتقاء میدهد، ثرو به پرداخت ماليات خود تمايل دارد و آنطور كه خود میگويد: “بسيار آماده اطاعت است.” اما هنگامي كه دولت با عدالت همخواني ندارد، وقتي سبب ميشود كه فرد به شريك ساكت و ناراضي شرارت و فسادهايش تبديل شود، انسان چه چارهای خواهد داشت؟ وی در كتاب هفتهای … خاطر نشان ميسازد كه در مقابل شرّ، نميتوان از انفعال توصيه شده در متون هندو پيروي كرد. روشن است كه اين ديدگاه وی عملاً بسيار غربي است و نه شرقي ترجيح مي داد كه با شجاعت به ستم حمله برد تا اينكه منتظر دفع خود بخودی آن شود. ميگفت: “برهمن که” هيچگاه خود را برادر نوع بشر نمیداند” الگوی آرماني مصلحين و راديكالها نيست، بلكه اين مسيح است كه شايستهی مقامی اين چنيني است. مسيحي كه چايمن نيز از زندگيش درسهايي آموخته بود، مسيحي كه گفته بود: در مقابل شرّ ايستادگي مكن، بلكه با نيكي بر آن غلبه كن با مصلحتگرايي نميتوان بر مصلحتگرايي پيروز شد. سلاح راستين اين نبرد وجدان است، فقط وجدان است كه تماميت جامعه را پر نشاط و پرتحرك ميسازد. به گفتهی رالی اگر نهادی اجتماعی فاقد روح است، فرد میبايد آن روح را به آن نهاد بدمد.
ثرو نوشتهی خود را اینگونه آغاز میکند:
“اين شعار را صميمانه ميپذيرم كه: “بهترين دولت دولتي است كه كمترين فرمان را صادر كند”. به علاوه دوست میدارم اين آرزو هر چه سريعتر و هماهنگتر جامه عمل بپوشد. اگر اين كار صورت گيرد، در نهايت به آنجا خواهد رسيد كه من نيز معتقدم، يعني: “بهترين حاكميت، حاكميتي است كه اصلاً حكومت نكند” و مردم هنگامي صاحب اين حاكميت خواهند شد كه خود را برای داشتن آن آماده كرده باشند”.
Leave a Comment