کنشگران داوطلب
با گذشت بیش از دو سال از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ موج مهاجرتهای اجباری از ایران همچنان ادامه دارد. به مناسبت روز جهانی زن نگاهی کردهایم به تاثیرات این مهاجرت بر جنبش زنان ایران.
«شدیدترین موج مهاجرت بعد از دهه ۱۳۶۰»؛ خروج دستهجمعی فعالان مدنی و سیاسی از ایران بعد از انتخابات پر مسئله ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ این گونه تعریف شده است. روزنامهنگاران، دانشجویان، کنشگران حقوق بشر، اقلیتهای دینی و مذهبی ونژادی، فعالان حقوق زنان و… به اجبار و اکثرا از راههای غیرقانونی، بدون پاسپورت خود را به “منطقه امن” رساندند.
هرچند “زندگی در امنیت” اولین دلیل آنها برای این خروج اجباری بود، اما اکثریت آنها با رسیدن به این “امنیت” دوباره فعالیتهایشان را از سر گرفتند. نگاهی به کنفرانسها، سمینارها، میزگردها و برنامههای تلویزیونی و رادیویی برگزارشده در این مدت توسط این مهاجران جدید، گواهی بر این مدعاست.
نهادهای تازه متولدشده، رسانههای نوپا و گروههای سیاسی و مدنی جدید نیز از دیگر فعالیتهای این نومهاجران بوده است. بسیار کماند کسانی در این میان که بعد از رسیدن به امنیت سر در لاک خود فرو برده باشند و فعالیت مدنی و سیاسی را ترک کرده باشند.
اما در تمام طول این دو سال و اندی پرسش اصلی این بوده که این فعالیتها چه تاثیری بر جنبشاصلی داخل ایران میگذارند؟ آیا اصولا ادامه کنشگری در محیطی غیر از متن جامعهی مبدا فایدهای دارد؟ و آیا این خروج دستهجمعی ضربهای به جنبش داخل نزده است؟
برابریخواهی در خارج
در آستانه هشتم مارس روز جهانی زن این پرسشها را با برخی از کنشگران حقوق زنان که در دوسال اخیر از ایران خارج شدهاند در میان گذاشتیم.
خدیجه مقدم معتقد است می توان در خارج از کشور بود و فعالیت های برابری خواهی هم کرد. او کسانی را مثل میزند که سالها پیش از این در موج اول مهاجرت فعالان سیاسی پس از انقلاب از ایران خارج شدند. کسانی مثل الهه امانی، نیره توحیدی، هما هودفر و…. خانم مقدم اما معتقد است که این فعالیتها بیشتر صورت منطقهای و جهانی به خود میگیرد و به دلیل نبود ارتباط فیزیکی با داخل، تاثیر زیادی در داخل نخواهد داشت.
خدیجه مقدم میگوید: «پیگیری مطالبات زنان ایران از خارج از کشور هم تا حدودی امکان پذیر هست، مثل کاری که در این مدت یک ساله به طور مثال من و برخی از دوستانمان انجام دادهایم . فشار بر دولت ایران از طریق سازمان ملل و نهادهای حقوقبشری، آگاه ساختن دولتها از وضعیت زنان در ایران و متعهد ساختن حکومت ایران ».
صدای داخل صدای اصلی است
منصوره شجاعی قائل به وجود یک “جغرافیای سیال” برای جنبش زنان است که در آن نه “کجا زیستن” که “چگونه زیستن” مهم است. او میگوید: «آنچه که به طور کلی حیات و یا ممات جنبش زنان را تعیین میکند چگونگی زیستن در جغرافیای سیال جنبش زنان است، تعریف نقش و میزان تعهد ساکنان این جغرافیای سیال با توجه به مشخصههای آن بومی است که در آن به سر میبرند».
شجاعی در توضیح این “چگونگی” به دو حرکتی اشاره میکند که درجنبشهای اجتماعی صورت میگیرد: تولید گفتمان و عمل اجتماعی که هردو در داخل انجام شده است. خانم شجاعی ادامه میدهد:«فضای کاری در خارج از کشور فضای مناسبی برای پیگیری آن دسته از مطالبات جنبش است که با حقوقبشر وکنوانسیون رفع تبعیض ارتباط تنگاتنگ دارند، از خواست آزادی زنان زندانی تا خواست حق پوشش و… حرکت های دیگری که میتواند خواهری جهانی ویا به زبان حرفهای حرکتهای شبکهای را ایجاد کند نیز، طبیعتا در خارج از کشور امکان پذیر است . حرکتهای شبکهای، چنانچه منطبق بر مطالبات و نیازهای واحد زنان در کشورهای منطقه عمل کند، درتقویت جنبش موثر خواهد بود. همچنین جلب نگاه جهان به حرکتهای برابری خواهانه درایران به نوعی در پیگیری مطالبات داخل کشور موثراست».
منصوره شجاعی اما تاکید میکند که «اتفاق اصلی در داخل کشور جریان دارد. هرچند که جنبش های مطالبهمحور، نیاز به حمایتهای جهانی دارند، اما صدای داخل، صدای اصلی است».
پیشبرد حوزه گفتمان
آسیه امینی برای جنبش زنان کارکرد عملی و نظری قائل است. او معتقد است کارکرد عملی این جنبش داخل و خارج نمیشناسد. امینی میگوید: «بهطور مثال یکی از مهمترین کارکردهای جنبش زنان در سالهای اخیر، ایجاد گفتمان برابریخواهی جنسیتی در جامعه بوده است. رسانهها در این بین نقش مهمی داشتهاند و ایجاد بحث و دیالوگ چه در سطح نظری و چه در بین کنشگران زن، توانسته مساله “حقوق زنان” را به عنوان یک ” مساله اجتماعی جامعه ایران” مطرح کند. از این حیث، به نظر من فرقی نمیکند که مدافعان حقوق برابر جنسیتی در کجای جغرافیای زمین قرار دارند».
اما در بحث کنشگری، خانم امینی مسئله جغرافیا را مهم میداند. او میگوید: «از آنجا که در کنشگری چند فاکتور مثل رابطه مستقیم با مردم، کار چهره به چهره و البته درگیر شدن حوزههای فردی و خانوادگی کنشگر با مقاومتهای سیاسی و اجتماعی و به تبع آن پرداخت هزینه انسانی مطرح است، جغرافیا مهم میشود. اعتراف میکنم که این تجربه برای شخص من به دلیل اینکه همیشه حوزههای فعالیتم میدانی بوده، تجربه سختی است. اما پذیرفتن این واقعیت میتواند به ما کمک کند که چگونه میشود جایگاه تازهای برای ادامه کار پیدا کرد».
اما این فعال زنان تاکید میکند که همه فعالیت در حوزه حقوق زنان، میدانی نیست. خانم امینی «تلاش برای افزایش آگاهی، کمک به گردش اطلاعات، جلب حمایت جامعه جهانی و تبادل تجربههای زنان داخل ایران و فعالان زن در کشورهای دیگر» را از جمله اقداماتی میداند که زنان مهاجردر تمام طول سی سال گذشته انجام دادهاند.
انتقال اطلاعات و تجارب
محبوبه عباسقلیزاده ابتدا به شرایط سرکوب حاکم بر ایران اشاره میکند که به نظر او امکان فعالیت را از کنشگران مدنی گرفته است. او میگوید: «حتی اگر این مهاجرین مهاجرت نمیکردند و در داخل ایران هم بودند، نمیتوانستند کاری کنند، یا در زندان بودند و یا در خارج از زندان که باز هم شرایط برای فعالیت مهیا نبود. این طور نیست که ما فکر کنیم تعداد کم حضور زنان در داخل ایران میتوانست به جنبش زنان و جنبش دموکراسیخواهی کمک کند. آنچه هست شرایط سرکوب خیلی شدیدیست که وجود دارد واز آن طرف هم گره خوردن سرنوشت جنبش زنان به جنبش دموکراسیخواهیست».
این کنشگر حقوق زنان سپس چنین نتیجه میگیرد که در شرایط سرکوب تنها بخش محافظهکار جنبش زنان، که قائل به کار کردن در چارچوب نظام است، میتواند ادامه فعالیت بدهد و جنبش زنان به صورت شکل قبلی اصلاً شانس کار کردن در داخل ایران را ندارد.
محبوبه عباسقلیزاده “انتقال اطلاعات و تجارب” سایر کشورها به داخل ایران را مهمترین نقشی میداند که جنبش در خارج میتواند ایفا کند. وی در عین حال تاکید میکند: «این انتظار که ما فکر کنیم زنانی که خارج از کشور هستند مسئولیت تغییر زنان در داخل ایران را دارند، یک اشتباه است. این مسئولیت باید بین زنان داخل ایران و زنان خارج از ایران پخش شود. منتهی این تقسیم مسئولیت باید با توجه به تواناییهایی صورت بگیرد که هرکدام از گروهها دارند».
در این تقسیم مسئولیت، خانم عباسقلیزاده وظیفه خبررسانی و آگاهیبخشی و نیز پیگیری مطالبات در عرصهی بینالمللی و از طریق نهادهای بینالمللی را، به دلیل وجود امکانات بیشتر در خارج از کشور، بر عهده زنان خارج از ایران میداند.
ترسها و واهمهها
در کنار تمامی این دستاوردهای مهاجرت، ترسها و واهمههایی هم وجود دارند. مثلا این بیم که کنشگران مهاجر پس از مدتی انگیزهشان را برای ادامه فعالیت از دست بدهند. یا بین جنبش داخل و خارج خلا ایجاد شود، یا خروج دستهجمعی بتواند به بدنه جنبش داخل ضربه بزند و آن را دچار افول کند.
منصوره شجاعی در این باره چنین میگوید: «در تعریف جنبشهای اجتماعی نوین از جمله جنبش زنان گفتمان و عمل اجتماعی پابه پای هم جریان جنبش را پیش میبرد با توجه به گفتمان حاکم بر جنبش در هرمقطع میتوان تعیین کرد که فضای کاری و ترویج آن گفتمان بیشتر در خارج از کشور میسر است یا داخل کشور اما اگر بخواهیم جنبش زنان را همچون جنبش دموکراسی خواهی “رای من کجاست” فرض کنیم که متکی بر تصرف خیابان و عمل اجتماعی منسجم است باید بگوییم مهاجرت فعالان سبب کندی حرکت شده و نه افول آن چرا که خوشبختانه کوشندگان راه دموکراسی خواهی با تمام فشارها و خطرات همچنان صبورانه سعی در گشودن راه روشن انتخابات آزاد، دموکراسی و برابری دارند.»
وی اما درباره جنبش زنان به طور خاص معتقد است این موج مهاجرت هم تاثیر منفی داشته و هم نداشته است، به این معنا که: «اصولامهاجرتهای اجباری و ترک کشور کنشگران اجتماعی، خواه ناخواه بر پیشبرد جریانی که در بطن جامعه جاری است تاثیرمنفی زیادی می گذارد. اما با توجه به ماهیت و قابلیت جنبش زنان داخل کشور و علیرغم تمامی سرکوب ها و فشارها، هنوز جریان اصلی اعم از تولید گفتمان، ابتکار عمل، شیوههای پایداری وچگونگی ادامه مبارزه از داخل تعیین میشود و درواقع هنوزنگاه از بیرون به درون است».
دیوار بین داخل و خارج
جنس نگرانیهای محبوبه عباسقلیزاده از نوع دیگری است. او میگوید: « فعالین داخل یک دیوار بین خودشان و بین کسانی که خارج از کشورند کشیدهاند. مثلاً از سال پیش به اینسو امضاهای فعالین داخل با فعالین خارج را جدا کردهاند و این اتفاقی بود که به خواست فعالین داخل بهوجود آمد. برای این که میگفتند برای ما ریسک دارد که نام ما در کنار نام شما در یک بیانیه باشد. در حالی که اصلاً موضوع این نیست. موضوع اشتباه بزرگیست که دارد روی میدهد و پشتآن هم ترسیست که مقامات اطلاعاتی دارند ایجاد میکنند مبنی بر این که نباید بین فعالین داخل با فعالین خارج ارتباط باشد. بنابراین ارتباط بین داخل و خارج دارد قطع میشود».
پراکندگی جغرافیایی فعالان خارج نیز موضوع دیگری است که به نظر خانم عباسقلیزاده باعث ضربه خوردن به جنبش زنان میشود. او به این نکته اشاره میکند که این پراکندگی جغرافیایی باعث شده تا ارتباط چهره به چهره و نیز امکان سازماندهی بسیار کمتر شود.
اما آسیه امینی معتقد است فعالیت زنان مهاجر در بخشهای نظری، تحقیقی و حمایتی میتواند این شکاف جغرافیایی را پر کند.
آنچه اکثریت کنشگران حقوق زنان بدان معتقدند یک ریشه بودن زنان در داخل و خارج است. به اعتقاد آنان با بهرهگیری از نکات مثبت مهاجرت ونیز انتقال درست و به هنگام تجارب نسل قبلی مهاجران، نهال جنبش زنان میتواند به درخت تنومندی بدل شود که ریشه اصلی آن در داخل ایران است اما شاخههایش در تمامی زمین پراکنده شدهاند.
میترا شجاعی
Leave a Comment