Article

منصوره شجاعی“جامعه مدنی ایران” در سومین سالگرد شکل‌گیری “جنبش سبز” موضوع یک میزگرد در شهر کلن آلمان بود. در این میزگرد سخنرانان با بررسی جنبه‌های مختلف، تاکید داشتند که جامعه مدنی نیرومند عامل اصلی گذار ایران به دموکراسی خواهد بود.

منصوره شجاعی، فعال حوزه زنان، در این نشست درباره “وضعیت جنبش زنان ایران به عنوان یکی از پایه‌های جامعه مدنی” سخن گفت. مقاله ای که در ادامه می آید متن کامل سخنرانی ارائه شده منصوره شجاعی٬ فعال حوزه زنان، در کنفرانس کلن – آلمان است که از سوی کنشگران داوطلب ، اتحاد برای ایران کلن – بن و موسسه‌ی شفافیت برای ایران در تاریخ ٢٣ ژوئن ٢۰١٢ ، برگزار شد.

 

  منصوره شجاعی، پژوهشگر و فعال جنبش زنان

 

این مقاله مروری است برکردارهای مشترک جنبش زنان و ارزش هسته‌ای این جنبش در تشکیل جامعه مدنی و وقایعی که موجب فترت ورکود موسمی آن شده است.
به زعم نگارنده تبیین جامعه مدنی در ایران قائل به دو تعریف است:
۱. جامعه مدنی در قالب فعالیت‌های خدماتی و پروژه‌های توسعه
۲. جامعه مدنی در قالب فعالیت‌های اکتیویستی

آنچه در این متن مورد بررسی قرار میگیرد فعالیت‌های اکتیویستی جنبش زنان در جامعه مدنی است. بررسی تطبیقی و مقایسه‌ای این دو الگورا به زمان پرسش و پاسخ و یا فرصتی دیگر موکول می‌کنیم. محدوده تاریخی این بررسی ازاواخر دهه شصت و مشخصا از دوران اصلاحات،دوران انتخابات خرداد ۸۸تا خرداد ۹۱ است.

مروری اجمالی بر فعالیت‌های جنبش زنان در دو دهه اخیر

جنبش زنان پس از نزدیک به صدسال خیزش و فترت، درابتدای دهه ۷۰، و آغاز دوران به اصطلاح سازندگی وبرقراری آرامشی نسبی، با تلاش زنان کنشگر از نو بازسازی شد.

این بازسازی بعد از دو دهه غیبت فعالیت‌های مستقل و حقوقی زنان،ابتدا از سوی زنان مستقل وسکولاربا تشکیل محافل خانگی زنانه با موضوعات مختلف اجتماعی رخ نمود.پس از آن با آغاز دور نوینی از ارتباطات بین المللی و دیپلماتیک ایران و جهان، زنانی که به نوعی با دولت مرتبط بودند نیز تحت تاثیر جنبش زنان در جهان و مشخصا تحت تاثیر کنفرانس جهانی زنان در پکن در سال ۱۹۹۴، به تحرکاتی با هدف احقاق حقوق زنان و گاه مستقل از دولت دست زدند.

ازهمان سالها، تشکیل نهادهای رسمی مستقل غیردولتی که تا آن تاریخ عموما در شکل نهادهای خیریه و مددکاری درمیان زنان رایج بود، از سوی زنان هردو گروه مورد توجه قرارگرفت، از پوسته‌های قدیمی بیرون زد وعموما درقالب تشکل‌های مدنی زنان به جامعه معرفی شد.

بدین ترتیب شاید بتوان اولین نهاد مدنی وغیردولتی زنان را ” جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست” در سال ۱۳۷۳ دانست. نیز اولین تشکل مستقل و رسمی زنان که مشخصا با گفتمان برابری خواهی و حقوقی وارد جامعه مدنی میشود “مرکزفرهنگی زنان” است که در سال ۱۳۷۹ تاسیس شد.

پس ازاین بدعت انجمن‌های دیگری نیزمصمم به اخذ مجوز و فعالیتهای علنی وحقوقی زنان می‌شوند و به تدریج مجموعه‌ای از سازمان‌های مستقل زنان ایجاد می‌شود.درسال ۱۳۸۲ پس ازاعطای جایزه نوبل به “شیرین عبادی ” جمع بسیار بزرگی در مراسمی که از سوی این نهادها به مناسبت جایزه نوبل برگزار شده بود، پیشهناد یک حرکت شبکه‌ای از سوی طیف‌های گوناگون زنان اعم از سکولار و مسلمان مطرح شد.

در ۱۳۸۵ در شهریور ماه “کمپین یک میلیون امضا” برای تغییرقوانین تبعیض آمیز در گستره متنوع تری نسبت به جمع هم اندیشی اعلام موجودیت می‌کند. وگفتمان حقوقی جنبش زنان را تا سالها درون جامعه جاری می‌سازد. پس از آن کمپین‌هایی مثل کمپین سنگسار و ائتلاف لایحه خانواده شکل می‌گیرد.وسرانجام در سال ۱۳۸۸ائئلاف گسترده و رنگارنگ “همگرایی زنان برای بیان مطالبات”با استفاده از فضای باز انتخابات ریاست جمهوری رخ می‌نماید. و مطالبات مشخص و روشن خویش را در قالب دو خواست پیوستن به کنوانسیون رفع تبعیض اززنان و تغییر مواد تبعیض آمیز قانون اساسی به گوش‌های حساس شده جامعه ندا می‌دهد.

این همگرایی بدون حمایت از کاندیدای خاصی با رویکردی جامعه محوردر فضای مسلط سیاسی آن دوران حضورمی یابد.شعاری که این نهاد را به فضای انتخاباتی نزدیک می‌کرد این بود: ” ما به مطالبات زنان رای میدهیم”.
درواقع نهاد نوساخته همگرایی که درفرصت کوتاه دوران پیش ازانتخابات توانایی جذب همراهی ۴۰سازمان و هفتصد نفررا در امضای اولین بیانیه خویش داشت، گواهی است بر تاثیرروشن نهادها و شبکه‌های ارتباطی از قبل موجود در شکل گیری جنبش‌ها وحرکت‌های مدنی. آن چه فقدانش برای مثال در لیبی موجب آن شد که نسبت حرکت بهاره آن جامعه با بهار آزادی تعریف نشود.

پس از انتخابات بر زنان چه گذشت؟

تجربه مبارزات مدنی جنبش زنان موجب شد که در همان دوران بلوا و سرکوب موفق به ایجاد دو نهاد جدید با دو تاکتیک جدید شود. یکی با رویکرد حقوق بشری با نام مادران عزا دارکه بعد هم به نام “مادران پارک لاله” اعلام موجودیت کرد و دیگری با رویکرد ضدخشونت و مبتنی برمطالبات زنان با نام “کمیته همبستگی علیه خشونت‌های اجتماعی”. این دو نهاد زنانه توانست نوعی ارتباط شبکه‌ای و نهادینه را هم با بدنه هم با مرکزیت جنبش سبزایجاد کند.

بحران حاکم برجامعه و فشار براعضای شناخته شده جنبش زنان و اعضای دیگر جنبش‌ها جامعه مدنی را دچار بحران‌های چندگانه کرده بود.

در جنبش زنان علاوه برفشارهای امنیتی،بحران‌های درونی نیزنقش عاملیت جنبش را مورد سوال قرار میداد. به طورکلی سه رویکرد اصلی درمیان جنبش زنان درآن دوران وجودداشت.

۱.پیوستن و مستحیل شدن در جنبش عمومی دموکراسی خواهی و روی آوردن به فعالیت‌های حقوق بشری و تکیه برگفتمان دموکراسی خواهی جنبش سبز.
۲. حفظ گفتمان حقوقی به عنوان تنها گفتمان موجه وممکن برای جنبش زنان.
۳. ایجاد ارتباطی هویت مند و دوسویه با جنبش دموکراسی خواهی به منظورشریک شدن در جنبش عمومی برای حفظ منافع زنان از یک سو و افزودن پتانسیل جنبش زنان به جنبش سبز.

بدون شک همه فعالان جنبش زنان خواهان آن بودند که جنبش سبز در برنامه و جهت گیری‌های خود منافع زنان را ازیاد نبرد و این جز با شریک شدن و وحدت فعالان در این جنبش امکان پذیرنبود.اعلام موجودیت همگرایی سبز درروز جهانی زن درهمان سال برآیند رویکرد سوم در جنبش زنان بود.

هرچند که به دلیل فشارهای گسترده امنیتی و دستگیری و زندانی شدن اعضا و حصر خانگی زهرارهنورد وترک اجباری کشورتعدادی ازاعضا دیگر نتوانست باهمان نام همگرایی سبز به فعالیت ادامه دهد.

سخن پایانی

آیا جنبش زنان همچون دیگر جنبش‌های اجتماعی با سرکوب سال ۱۳۸۸ پایان یافته است؟ بی تردید پاسخ نگارنده ” نه ” خواهد بود. چرا که آنچه پایان جنبشی را اعلام می‌کند برآورده شدن مطالبات و پیروزی آن است. سرکوب جنبش به معنای پایان آن نیست. کندی و گاه توقف مقطعی جریان دموکراسی خواهی چه در جنبش زنان چه در جنبش‌های دیگر، حجتی برشکست و زوال این جنبش‌ها نیست. درصدورحکم شکست جنبش‌ها، نادیده گرفتن تلاش‌های کوشندگان هرجنبش، نیزنادیده گرفتن عامل مقابله نیروهای مخالف درواقع یک سویه نگری است. اما دراین جدال نابرابر، حقیقت تداوم حیات یک جنبش رفتارمبارزاتی وتاکتیک‌های مدنی آن است. سرکوب یک جنبش بامصادره خیابان از اعضای آن اتفاق نمی‌افتد، همانگونه که مشارکت اعضای یک جنبش لزوما محدود به وقایع خیابانی نمی‌شود. نهادهای مدنی که دراین دوران از سوی کوشنگان جنبش ایجاد شده است. چنانچه در ارتباطی متعامل با بخش‌های مختلف جامعه مدنی قرار گیرد. مسیر گذار به دموکراسی را هموار میکند.

اجازه بدهید که این بار برای اثبات حضور جنبش از بر شمردن تعداد زنان زندانی، تعداد زنان در انتظار احکام دادگاه، زنان تحت تعقیب، زنان ترک دیار کرده، زنان کشته شده و زنان رو به مرگ بگذریم. اجازه بدهید که این بار از آنچه که هنوز داریم سخن بگوییم. ثروتی که بیشتر جنبش‌های اجتماعی در اختیار ندارند.

اجازه بدهید از نهادهایی که به خون دل ساخته وحفظ شده است یاد کنیم. نهادهایی که حضورشان سنگری است بالقوه و بالفعل برای حملات نهان و آشکار نیروهای متخاصم. برای مثال نهادهای زنان در حوزه‌های آکادمیک و تخصصی هنری، فرهنگی نبض جامعه مدنی را به تپش وا میدارند. نهادهایی مثل انجمن جامعه‌شناسان زن، محققان مستقل، انجمن زنان پژوهشگر تاریخ، زنان کارآفرین، زنان کوهنورد، جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست، بنیاد جایزه شعر زنان ایران (خورشید)، جمع صنفی ناشران زن.

در کنار این نهادهای آکادمیک و تخصصی، نهادهای اکتیویستی با حضوری پربار حفظ حیات جنبش رابه دوش می‌کشند. به عنوان مثال فعالیت چشمگیر سایت‌های زنان، که هریک به فراخور توانایی و اهداف شان منعکس کننده بخشی از مسائل ومطالبات جنبش زنان هستند. تلاش‌های گروهی برای تدوین و انتشار بیانیه‌های به مناسبت‌های مختلف مثل روزجهانی زنان، روزجهانی مبارزه با خشونت، که ازکلمه تا کلامش حاصل عرقریزان روح و جان کوشندگان جنبش زنان است، و مسئولیت تولید وترویج گفتمان‌های نوین را به عهده دارند. امضا کنندگان بیانیه‌ها که حضورمدنی و پایدارخودرا با مشارکت وبا امضای خود ثابت می‌کنند. مادران صلح که هنوز و همچنان مادری می‌کنند. مادران پارک لاله که متین ومسالمت آمیزدرپی دادخواهی عادلانه وقانونی‌اند. کوشندگانی که با هشیاری ومسئولیت اجتماعی دراستفاده ازپتانسیل وقایع تلخ وشیرین برای گردهمایی‌های خودجوش و یا برنامه ریزی شده زحمت می‌کشند. زنانی که حفظ شبکه‌های ارتباطی وتقویت روابط عاطفی را مسئولیت اجتماعی خویش می‌دانند. به یک معنا پاسداری از زیرساخت‌های مدنی‌ای که با زحمت و تلاش کوشندگان جنبش زنان در شرایط خیزش و شور به وجود آمده است.

این نهادهای مستقل و مرتبط باهم در”شبکه‌ای همگرا” زیر ساخت‌های جامعه را برای استقبال از دموکراسی آماده می‌سازد. دراین نهادهای کوچک و بی ادعا ست که سازماندهی،مدیریت و سیاست‌های راهبردی تجربه میشود. آموزه‌هایی که درجنبش‌های اجتماعی بیش از نقش رهبری اهمیت دارد.

این تلاش‌های زنانه و پرامید پیامی را در جامعه جاری می‌سازد:سرکوب پایان جنبش نیست. دستیابی به اهداف جنبش اما،پایان مرحله‌ای از آن است.

سوم تیرماه ۱۳۹۱کلن_آلمان

Navigation

Social Media